رفتی که من در نیمه تاریک این سیاره باشم
رفتی که مثل سایه ای روی زمین آواره باشم
رفتی و جای خالی ات را در کنارم حس نکردی
رفتی و چیزی از عذاب انتظارم حس نکردی
میسوزم اما آتش عشق تو خاموشی ندارد
می میرم اما داغ چشمانت فراموشی ندارد
باید مرا باور کنی تنهاترین مرد زمینم
تو در طلوع تازه ای من در غروب آخرینم
من بی تو در شب های دلتنگی اسیرم باورم کن
من بی تو مثل تک درختی در کویرم باورم کن
زیبای من در جشن میلاد تو و زیبایی تو
من آخرین شمعم که میخواهم بمیرم باورم کن
باورم کن باورم کن
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است