همسايۀ واحد پانزده زبالههايش را کنار حياط گذاشت و رفت. نه سلامی، نه عليکی! خانم دکتر با قدمهای تند خودش را به او رساند و قبل از اينکه سوار ماشين شود باهاش صحبت کرد. يکی دو دقيقه حرف زدند و با لبخند از هم جدا شدند. خانم دکتر بهطرف من آمد و گفت: «پنجشنبه عصر با خونواده...
نویسنده: مهدی میرعظیمی
سایت های ما:
www.ketabeyek.com
www.radioyek.org
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است