فصل چهارم
گلزار ماچیان، بدرقه و خاکسپاری
آمبولانس از شهر خارج شد و پس از پیمودن ده کیلومتر وارد جادة املش شد. جادهای تقریباً صاف و کشیده که در انتهایش به کوهی جنگلی ختم میشد و در دو طرف آن زمینهای کِشت برنج و کشاورزی قرار داشت.
باران شدت گرفته بود و مِه نیمی از کوه املش را در دل خود پنهان کرده بود. آمبولانس جلوتر از همة ماشینها در جاده به سمت قبرستان پیش میرفت. با سردتر شدن هوا مه نیز پایینتر آمده و به سطح جاده رسیده بود. ماشینهای در حال حرکت در مه دفن شدند.
هوای سرد و بارانی تحمل شرایط را برای بازماندگان سختتر میکرد. هیچ کسی در ماشین صحبت نمیکرد و همه به حال خودشان فقط به وداع آخر در این هوای ابری و نیمه تاریک فکر میکردند. هنوز باور نکرده بودند. شاید هم نمیخواستند این تراژدی را باور کنند تا برای چند روزی هم که شده از فشار این اندوه بزرگ، جان سالم به در ببرند.
.................................
نویسنده: امیرعلی مهاجری
گوینده: رضا جعفرپور
ضبط در استودیو راوا
میکس و مسترینگ استودیو عسرا
کارگردان صوتی: امیرعلی مهاجری
تهیه و تولید از استودیو نوو
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است