چيپالينو در كفاشي استاد انگوري مشغول كار شد و بزودي در كار كفاشي مهارت زيادي كسب كرد. او به همه كارها ميرسيد، چرمها را موم ميماليد، زير كفشها ميخ ميكوبيد، زير پاشنهها نعل ميزد و اندازه پاي مشتريان را ميگرفت و همه كارهايش را با شوخي و خنده انجام ميداد. استاد انگوري خيلي از كار او راضي بود. كارهايش رونق گرفته بود كه البته فقط به علت كوشا بودن و پشتكار آنها در انجام سفارشات نبود، بلكه ديدن چيپالينو پسربچه شجاعي كه شواليه گوجهفرنگي را به گريه انداخته بود همه را به كارگاه كفاشي استاد انگوري ميكشاند…
نويسنده: جانی روداری
مترجم: فرنگيس آريانپور
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است