من میخواهم بروم توی جنگل چادر بزنم و بخوابم. مامانم میگوید که من یک کم برای این کار کوچکم و باید در حیاط چادر بزنم. فکر بدی هم نیست برای همین یک جای خوب برای چادر زدن پیدا میکنم.....
من میخواهم بروم توی جنگل چادر بزنم و بخوابم. ماما...
آلن دوست داشت توپبازی کند. ولی نمیتوانست مثل دوستانش توپ را مستقیم به آن دورها پرتاب کند. او خیلی ناامید شده بود و فکر میکرد هرگز نمیتواند این کار را انجام بدهد. ولی دوستانش او را یاد وقتی انداختن...
آلن دوست داشت توپبازی کند. ولی نمیتوانست مثل دوس...
کارلوس دوست دارد مثل دوستانش اسم خودش را یاد بگیرد. از مادرش میخواهد در این کار کمکش کند. او قسمت اول اسم خود را «ک-ا-ر» یاد میگیرد و بارها تمرین میکند. حتی به دوستانش هم نشان میدهد که می تواند قس...
کارلوس دوست دارد مثل دوستانش اسم خودش را یاد بگیرد...