کیا پس از دو ماه بازداشت، حالا قرار بود به همراه وکیلش در دادگاهی که برای رسیدگی به اتهامش تشکیل شده بود، شرکت کند.
#داستان #درام #عاشقانه #جاییکهخرچنگهاآوازمیخوانند
اولین نفر کامنت بزار
کیا برای خرید به فروشگاه جامپین میرود. طوفان س...
کلانتر و دستیارش، حالا فقط یک هدف دارند: رسیدن ...
هفت ماه پس از رفتن جودی، دومین کتاب کیا هم در ص...
کلانتر و معاونش، با بدست آوردن شواهد جدید تصمیم...
در یک صبح زمستانی، کیا پشت میز آشپزخانه نشسته ب...
کلانتر و معاونش در مورد اینکه چه وقت و کجا میت...
صندوق پست زنگ زده در انتهای کوچه بی نام، تنها ن...
حالا باید رها کنم، بگذارم بروی
عشق بیشتر ...
امروز، ماجرای خوندن فرق داشت.
یعنی ...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است