جداییمان شبیه درِ محکمی بود که با عصبانیت بسته شد، آنقدر صدایش بلند بود که هنوز در ذهنم پژواکش میپیچد.
نفرتی که میانمان رشد کرد، جای عشق را گرفت و هر روز تیرهتر شد. اما حقیقت این است که گاهی رهایی، حتی در تلخترین شکلش، نجات است
اولین نفر کامنت بزار
در روزهای زندگی، هرکسی به سوی مقصدی در حرکت است...
موسیقی، باران و دل شکسته ارتشی اندوهگین با پایا...
آینه ها همیشه شیشه نیستن... گاهی آدم های دور و ...
گاهی سکوتمان ناشی از بهت از دست دادن هاست...
گاهی اوقات شکل بی حوصلگی میگیره ... دل پر آشوبم...
دور گردون گر دو روزی بر...
زندگی چه سخت و مردن چه آسان شد
در این دنیا نه خوشبختی هست نه بدبختی، فقط مقایس...
گاهی این طرف ... گاهی آن طرف ... به راستی ما کد...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است