فصل 1، قسمت یازدهم: بهش اعتماد کن!

الان شنیدم فرمودین که از ارائه سفته بعنوان مشاور امتناع کردین، علت می تونه این باشه که متاسفانه (دور از جون شما و همه افراد درستکار) هستند مشاورانی که با مهارت و تخصص فوق العاده ای که دارند، شبیه ضرب المثل "به در می گن که دیوار بشنوه!" اطلاعات سایر شرکت ها رو به رقیب منتقل می کنند... کم ندیدم و نشنیدم از این مشاوره ها (البته نه در استارتاپ ها)؛ که با وجود همه تخصص هاشون، محرم راز نیستند و خیلی از موارد ممنوعه رو در اختیار رقیب می گذارن اونهم با این تعبیر که حالا کِی و کجا متوجه بشن!!! یا بدتر، جوری اصل مطلب رو غیر مستقیم به رقیب می رسونن که کسی نتونه اعتراض کنه... اما اون حرفی که نباید، زده میشه و رازداری از بین می ره... شاید اون شرکت هم مار گزیده شدن و به اجبار، این حق رو برای خودشون قائل شدن، تا برای حفظ اسرار خودشون، با درخواست سفته، خیال خودشون رو به گونه ای راحت کنن... بسیار ممنون از شما خوبان و بزرگواران.

با سلام و درود خدمت شما، به تاریخ امروز، هشتم تیرماه سال 99؛ حدود یک هفته است که با پادکست 10 صبح آشنا شده و با اشتیاق وقت گذاشتم و از ابتدا (بخش صفر) به پادکست های شما گوش میدم و چقدر هم متاسفم که چرا زودتر با شما آشنا نشده بودم؟؟؟ از شما ممنون هستم که اینقدر شفاف و واضح، موارد واقعی رو با صراحت مطرح کرده و سعی در شفاف سازی مسائل کاری دارید. من در استارتاپ هیچ تجربه و اطلاعاتی ندارم، اما هر چه می فرمائید حداقل من در حرفه خودم نمونه شاهدش رو تجسم می کنم و یا تجربه مشابهش رو بخاطر میارم. واقعا خوشحالم که با شما خوبان آشنا شدم و امیدوارم بتونم هرآنچه که نمی دونم رو از فرمایشات ارزنده شما یاد گرفته و در برنامه های خودم، پیاده سازی کنم. حس و حال پادکست شما رو هم خیلی دوست دارم و حس خوبی دارم از اینکه وقت می گذارم و پادکست ارزنده شما رو می شنوم.