در این قسمت، وارد یکی از روشنترین فصلهای زندگیام میشوم؛ روزهایی که رابطهمان به سمت تعهد جدی رفت و خانوادهها کمکم به زندگی ما اضافه شدند. از شب بلهبرون و شروع رفتوآمدها تا محبت عمیق مادرِ پیمان که مثل یک پناه واقعی کنارم بود.
ماجرا ادامه پیدا میکند با اولین سفر مشترکمان به قشم، لحظههایی که صمیمیتمان را محکمتر کرد، و بعد تصمیم بزرگ: روز عقد، همان روزی که مسیر زندگیمان رسماً تغییر کرد.
اولین نفر کامنت بزار
در این اپیزود ا...
در این اپیزود نتیجه کنکور من میاد و اتفاق غیر م...
این اپیزود جاییه که عشق، ذوق، توجه، شیطنت و اول...
این اپیزود دربارهی اون لحظهایه که رابطه از دو...
🎧 سیشصت | فصل دوم:از پیام تا پیمان |اپیزود ۱:...
«وقتی همه چیز تمومشده به نظر میرسه، زندگی بهت...
🎧 اپیزود چهارم: بدترین حالت ممکن
گاهی فق...
گاهی فقط یک امضا، یک برگه، یا یک تشخیص اشتباه…<...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است