هفت ماه پس از رفتن جودی، دومین کتاب کیا هم در صندوق پستش ظاهر شد و قرمز بزرگه، به روی جلد کتابش رسید. کیا در حین گشت و گذار در مرداب متوجه شد روی تخته چوب قدیمی که پر روی آن میگذاشتند، هدیه جدیدی برایش وجود دارد
اولین نفر کامنت بزار
کلانتر و معاونش، با بدست آوردن شواهد جدید تصمیم...
در یک صبح زمستانی، کیا پشت میز آشپزخانه نشسته ب...
کلانتر و معاونش در مورد اینکه چه وقت و کجا میت...
صندوق پست زنگ زده در انتهای کوچه بی نام، تنها ن...
حالا باید رها کنم، بگذارم بروی
عشق بیشتر ...
امروز، ماجرای خوندن فرق داشت.
یعنی ...
در طول زمستان، چیس بیشتر آخر هفتهها به کلبه کی...
کلانتر و جو وارد سالن داگگان شدند و در آنجا به...
از رابطه چیس و کیا یک سال میگذشت و چیس از برنا...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است