علیرضا 12 ساله
برشی ازکتاب حافظ خوانی خصوصی
نویسنده علیرضا ایران مهیر
صدای بهناز بستان دوست
بی عمر زنده ام منو بس عجب مدار روز فراق را که نهد در شمار عمر
برای شنیدن پادکست های بیشتر از من به سایت زیر مراجعه فرمایید:
http://behnaz-bostandoost.com
آن روزها وقتی جوان بودم طعم زندگی به شیرینی قطره های باران بود بر زبانم ....
برای شنیدن پادکست های بیشتر از من به سایت زیر مراجعه فرمایید:
http://behnaz-bostandoost.com
...
آن روزها وقتی جوان بودم طعم زندگی به شیرینی قطره ه...
رویا
خیلی وقت پیش ازاینا بود ..من حالا دیگه بگی نگی رویام یادم رفته ....
بعد اون دیواره رفت بالا ..رفت بین منو رویاهام
برای شنیدن پادکست های بیشتر از من به سایت زیر مراجعه فرمایید:
http://behnaz...
رویا
خیلی وقت پیش ازاینا بود ..من حالا دیگه بگی ...
پیتزا
دخترها پیتزای داغ دوست دارند
نویسنده علیرضا ایرانمهر
این داستان شنیدنیو با صدای بهناز بستان دوست از دست ندید
برای شنیدن پادکست های بیشتر از من به سایت زیر مراجعه فرمایید:
http://behnaz-bo...
پیتزا
دخترها پیتزای داغ دوست دارند
نویسنده علیر...
گیتار
16 سالم بود کل پول توجیبو کادوی تولدو ....جمع کردم تا گیتار بگیرم . تا بالاخره یه گیتارو امپیری فایر کوچیک خریدم......
برای شنیدن پادکست های بیشتر از من به سایت زیر مراجعه فرمایید:
http://beh...
گیتار
16 سالم بود کل پول توجیبو کادوی تولدو ....ج...
یلدا
هرجا هستم ....ازدیواری که دور خود کشیده ام پنجره ای میتراشم و به شب مادر به تاریکی بی انتها خیره میشوم .....
برای شنیدن پادکست های بیشتر از من به سایت زیر مراجعه فرمایید:
http://behnaz-bostand...
یلدا
هرجا هستم ....ازدیواری که دور خود کشیده ام پ...
شمع دونی
زمان اشنایی اندو هواتاریک بود ....اما همینکه در روشنایی رو به روی هم نشستند چشم مرد به بینی زن افتاد .........اصلا شبیه بقیه بینی ها نیست ...شبیه یه نوع میوه است......
این داستانو ازدست ن...
شمع دونی
زمان اشنایی اندو هواتاریک بود ....اما ه...
فلانی که شما باشی اصن خر ما از کره گ ی دم نداشت جبر جغرافیایی یه طرف شانس مادرزادی یه طرف دیگه .......میگی به نمیه پر لیوان نگاه کنم ؟
برای شنیدن پادکست های بیشتر از من به سایت زیر مراجعه فرمایید:
...
فلانی که شما باشی اصن خر ما از کره گ ی دم نداشت ...
شوخی....
نادیا بازو به بازوی من انداخته بود . بالای تپه ای بلند ایستاده بودیم . نزدیکمان سورتمه ای روی برف بود . من التماس میکردم بیا سر بخوریم ولی..نادیا میترسید ....
این داستان شنیدنیو حتما بشنو...
شوخی....
نادیا بازو به بازوی من انداخته بود . با...
میگم بیا بریم دیروز بیایم بلکه فردایی شد ...بیا بریم دیروز بیایم بلکه شالو کلاهی برداریم ...اخه من به گرمای تو عادت دارم....
برای شنیدن پادکست های بیشتر از من به سایت زیر مراجعه فرمایید:
http://behn...
میگم بیا بریم دیروز بیایم بلکه فردایی شد ...بیا بر...