توضیحات
این اپیزود از تناقض های شخصیتی گفتم،از آدم های مبهم،اونایی که ممکنه حتی توی شهربازی ام گریشون بگیره یه حین رقصیدن پوکر ترین حالت ممکن رو داشته باشن...کجای این مقدمه هستن؟
از خاطرات نویسندگیم سال 97 گفتم،یه شعر متفاوت یه شب بارونی توی گرم ترین خرداد...
روی یه چارچوب فرضی که هر لحظه ممکنه پرت شیم پایین راه رفتیم و میتونی حدس بزنی آخرش چه اتفاقی افتاد؟
پرت شدیم پایین یا ادامه دادیم؟
اگه یه سفر به بی انتها داشتی مغزتو انتخاب میکردی یا جاده رو؟
خوشحال میشم صدای خاکستری پنجم رو به دوستای رویا پرداز و اهل واژه تون معرفی کنید...
و حتما کانال صدای خاکستری رو دنبال کنید تا شبای سیاهمونو با هم آبی آسمونی کنیم...
امضا: Mr.Gray