• 7 سال پیش

  • 1.1K

  • 12:57

حکایت هزار و یک شب | دیباچه (بخش اول) - حکایت «شهرباز» و برادرش «شاهِ زمان»

المیرا شاهان
21
توضیحات
حکایتِ «هزار و یک‌شب»، خیال‌انگیزترین داستان دنیاست که تا امروز منبع الهام بسیاری از قصه‌های جهان، از جمله «تصویر دوریان گری» (The Picture of Dorian Gray) اثر اسکاروایلد، «رویای نیمه شب تابستان» اثر شکسپیر و «ریپ وان وینکل» اثر واشنگتن ایروینگ بوده است. داستان به نقل از پادشاهی ساسانی که «شهرباز» یا «شهریار» نام دارد آغاز می‌شود و روایت‌گر آن «شهرزاد» – دخترِ وزیرِ پادشاه – است. بیشتر ماجرای هزار و یک‌شب در بغداد و ایران می‌گذرد و این قصه‌ها سرشار از خرق عادت‌ها و سلوک‌های عرفانی‌ست. آن‌چه در اینجا خواهید شنید، از روی همان نسخه نادر و گران‌بهای سنگیِ هزار و یک‌شب است که به شما تقدیم می‌شود. حکایت کنند که یکی از ملوک آل ساسان، سلطان جزایر هندوچین، دو پسر دلیر و دانشمند داشت به نام شهرباز و شاه زمان. شهرباز که بزرگتر بود با تکیه بر دلیری و عدل و عدالت، قسمت وسیعی را بگرفت و به حکومت پرداخت. شاه زمان هم پادشاه سمرقند گشت. شهرباز و برادرش شاه زمان هر دو مدت دو دهه بر مقر حکومت خود به شادی روزگار سپری کردند. اما بعد از طی دو دهه و پس از گذشت بیست سال، شهرباز هوسِ دیدار برادر کرد. شهرباز وزیر خود را فراخواند و برای رساندنِ پیام خود او را به سوی شاه زمان گسیل داشت. شاه زمان همان روز خرگاه به بیرون فرستاد و دگر روز مملکت خویش را که سمرقند بود به وزیر سپرد و با زور برادر از شهر بیرون شد تا برای دیدار شهرباز روانه گردد ... کانالِ «شهرزادِ قصه‌گو»: Shahrzadeqessegoo وب سایت: Shahrzadeqessegoo دات آی آر

با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads