• 3 سال پیش

  • 9

  • 05:30

باغ آقا رحمان

رادیو شیرازی
0
توضیحات
بچه‌ها داخل محوطۀ باغ بازي مي‌کردند و بزرگ‌ترها نشسته بودند و از هر دري حرف مي‌زدند. ظهر جمعۀ مرداد بود و همه منتظر بودند پدربزرگ و مادربزرگ که نويد رفته دنبالشان برسند و سفرۀ ناهار پهن شود. شيشه‌هاي ماشين را با لنگ تميز کردم و آمدم کنار بقيه نشستم. همه گرسنه بودند؛ اما بايد به‌احترام پدربزرگ و مادربزرگ تا آمدنشان صبر مي‌کرديم. به فکر خوردن چيزي براي ته‌بندي بودم که علي‌رضا با يک سيني پر از بستني آمد، خنديد و گفت: «نويد زنگ زد و گفت توي ترافيک گير کرده و

با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads