توضیحات
بعضی از ستاره ها هستند که تاریخ مصرف ندارند. هیچ نسلی و هیچ زمانی را نمی توان به آنها محدود کرد. سالیان سال می گذرد، حتی ممکن است فعالیتی نداشته باشند و حتی در انظار نیز دیده نشوند، ولی آنقدر تاثیر عمیقی در قلب مخاطب ایجاد می کنند که نه تنها شما تصویر آنها را در ذهنتان دارید بلکه نسل های بعد هم در مورد آنها می شنوند و آنها را به خاطر می آورند. شاید بتوان گفت این یک شانس بزرگ برای یک ستاره است که تصویر و یادش همیشه در ذهن مردم باقی بماند.
در یکی از روزهای زمستان سال 95 فرصتی مهیا شد تا با یکی از بانوان سوپراستار سینمای ایران گفتگوی مفصلی داشته باشیم. ایشان سرکار خانم پوری بنایی هستند که که مطمینا خیلی از مردم ایران فیلمهاشون را دیدند و با آنها خاطره دارند. پوری (صدیقه) بنایی (زاده 19 مهر 1319 در اراک) بازیگر تیاتر، سینما و تلویزیون است. این بازیگر پرآوازه قدیمی، فعالیت سینماییاش را در سال 1343 آغاز کرد و در فیلم های بسیار ایفای نقش کرده اند. پوری بنایی از در زندگی حرفه ای و شخصی خودش قصه هایی را به همراه دارد که سعی کردیم در این گفتگو به آنها بپردازیم. مثلا رابطه با بهروز وثوقی ، پرداخت هزینه های یکی از آثار ماندگار سینمای ایران یعنی قیصر به خاطر حضور بهروز در آن فیلم یا رابطه خاص ایشون با فرح دیبا . . . .
اکنون بعد از گذشت نزدیک به 40 سال از انقلاب اسلامی حرفهای پوری بنایی ارزش تاریخی و فرهنگی زیادی به خصوص در حوزه تاریخ شفاهی ایران دارد.
برخی از گفته های مهم این گفتگو :
بهم گفتن اگر بخواهی در عروس فرنگی بازی کنی باید موهاتو تا اندازه 3 سانتیمتر کوتاه کنی. من به خاطر اینکه بهشون ثابت کنم چقدر عاشق سینما هستم با قیچی موهامو ازته ته زدم و آنها هم گفتند تو برای فیلم عروس فرنگی انتخاب شدی.
تازگیها از آقای وحدت به من گفتن که وقتی ما به فستیوال مسکو رفته بودیم آنقدر از فیلم خوششون اومد که به من یه دیپلم افتخار دادند و 12000 دلارم به من پول دادند . گفتم به به آقای وحدت چرا الان دارین به ما میگین پس سهم ما چی شد؟. گفتم آقای وحدت ما هم سهمی داشتیم نمی شد که شما همین جوری تنهایی این رو بخورین!
من با بهروز وثوقی 4-5 سالی نامزد بودیم و وقتی او داستان فیلم قیصر را خواند اومد به من گفت پوری شباویز و مسعود کیمیایی میخوان سرمایه گذاری کنن 100 هزار تومن کم دارند . اگر بشه من شریک بشوم با اینا خیلی خوب میشه تو داستان رو بخون اگه خوشت اومد بعد ببین چی کار می تونی بکنی برامون
قیصر ساخته شد و 30 هزار تومن برای من دستمزد درنظر گرفتن اما دستمزد من یک چک برگشتی شد که الان به موزه سینما اهدا کردم و آن وام 100 هزار تومانی را هم تا آخر پرداخت کردم. در حال حاضر خوشحالیم بیشتر از این است که قیصر، قیصر شد و ماندگار.
از همون موقع من عشق عجیبی به کار خیر پیدا کردم وقتی می دیدم ملکه یک مملکت چجوری تو این کارای خیر میره مثلا رفتن دولت آباد ، نهم آبان نمیدونم کجا ها خونه سازی میکنن . خودشون راه میفتادن تو خیابون با سطل و دستکش آشغال جمع میکنن . اینا روی من تاثیر عجیبی گذاشت و با تمام وجودم برای خیریه اشون کار می کردم