توضیحات
صبح یه روز بهاری تو سال 1956 بود. پس دوریس پین 26 ساله، بهترین لباسش رو پوشید و به سمت شهر پیتزبرگ حرکت کرد تا از یکی بزرگترین مغازه های جواهرفروشی سرقت کنه. توی مغازه جواهرفروشی، دوریس که توی لباس گرون قیمتش مثل یه خانوم پولدار و باکلاس به نظر می رسید، با خوشرویی از فروشنده خواست تا گرون ترین حلقه های الماسش رو براش بیاره تا اونا رو روی دستش امتحان کنه. چند دقیقه بعد، دوریس که حسابی هیجان زده بود، با یه حلقه الماس بزرگ به ارزش 193 هزار دلار توی دستکشش از مغازه بیرون اومد و به طرف ایستگاه اتوبوس رفت، اما قبل از اینکه به ایستگاه برسه، لبخند روی لبش خشک شد. یه مامور پلیس جلوش ایستاده بود و دوریس هم هیچ راه فراری نداشت.