شیر چشمان تو پاییز ترین بیشه ی من
نیست جز مهر رخت هیچ در اندیشه ی من
کیش ما نیست مگر مات شدن در رخ تو
دوریت تیشه زده بر رگ و بر ریشه ی من
می نابی است که سر مست کند عاشق را
ریخت از جام دو چشمان تو در شیشه ی من
بار عشق تو چنان سخت کشیدن دارد
کار صد مرد بود آنچه شده پیشه ی من
شعر:کیوات محب خسروی
ای میوه ی ممنوعه ی من، سیب تو کال است
بوسیدن روی گل تو خواب و خیال است
تقصیر غروب رخ زیبای شما بود
اوضاع جهان بی تو اگر رو به زوال است
من بی تو بمانم به امید چه امیدی؟
این امر نه تنها که...
ای میوه ی ممنوعه ی من، سیب تو کال است
بوسیدن روی...