توضیحات
تنهایی خیلی باشکوهه بهنظرم. یعنی احساس تنهایی. اگر تو بفهمیش و اینکه درکش کنی.. و اینکه تنهایی به تو امکان حضور در هر جایی که میخوای رو میده، با تخیل. ولی تو چهقدر میتونی مطمئن باشی که کنار یکی دیگه این فرصت رو به خودت بدی که قدرت تخیل.. یعنی این امنیت رو برای خودت فراهم کنی، یا دیگری برای تو فراهم کنه یا تو برای دیگری فراهم کنی که قدرت تخیل خودت رو - هروقت بخوای بهش فرصت بدی - اون رو به حرکت دربیاری و هرجایی دلت بخواد باشی.
در تنهایی با هر آدمی میتونی گفتوگو کنی، هروقت دلت بخواد. هر جوابی از جانب او میتونی به خودت بدی.. امتیازاتش که داری. میتونی تنها به قاضی بری و خوشحال برگردی. ولی چهجوری میتونی با یک آدم دیگه این کار رو بکنی؟
...آره خیلی امتیاز داره واقعاً... فقط معناش این نیست که آدم خودخواهه، خودپسنده، خودشیفتگی داره، دیگران رو قبول نداره... هیچکدوم اینها نیست. هیچکدوم اینها رو که میگم قابل دفاع نیست) میتونم همهش رو در یک تعریف بگم: من در تنهایی آدم بهتریام. همونطور که درخت در تنهایی درختتره، بهنظر من آدم در تنهایی آدمتره. اونجایی که آدم در جمع قرار میگیره ناچاره منافع جمع رو حفظ بکنه، و وقتی که به منافع جمعی فکر میکنیم، ما ناچاراً از اون خلوص خودمون جدا میشیم و ناچاریم که یک مقداری هم به منافع دیگران فکر کنیم و آدم از اون وقت که موجود اجتماعی میشه، بههرحال یک چیزهایی بهدست میاره مسلماً، ولی خیلی چیزها رو هم از دست میده. یکیش هم همونه که بهنظر من یک درخت در جنگل از دست میده. در جنگل یک دیگه یک درخت، درخت نیست. آدم در جمع.. آدمه، ولی.. ولی آدمی که به منافع جمع فکر میکنه.من به نظرم میاد من خودم در تنهایی آدم بهتریام. میدونم که من در تنهایی دلیلی برای دروغ گفتن ندارم و میدونید که چهقدر شانسه.. یکیش؛ و مهمتر از اون در جمع لزومی نداره از منافع جمعی دفاع کنم که با من متفاوتند و ما نظر مشترک باهم نداریم. اونجاست که باز میگم «من خودمم.»
عباس کیارستمی