آفتاب داره در افق لوبک به غروبش نزدیک میشه و یک مادر جوان به اسم ماریانا به شدت نگرانه دخترشه. هیچکس از دخترک خبر نداره. نه همسایه ها، نه آشنا ها و نه پلیس. دخترک از امروز صبح حتی به مدرسه هم نرفته و درواقع از اول صبح تا الآن، گم شده. ماریانا همچنان درحال تلاش برای پیدا کردن دخترشه و در همین حال یک زن جوان سراسیمه وارد اداره پلیس محلی میشه و اعلام میکنه که میخواد اتفاق افتادن یک جنایت رو گزارش کنه. جنایتی، که توسط نامزدش اتفاق افتاده ...
اولین نفر کامنت بزار
بیاید اینجوری بهش نگاه کنیم: تصور کنیم که یه شب...
در ژانویه ی 1973، مقال...
سلام
به پادکست رکورد خوش اومدی...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است