• 2 سال پیش

  • 4

  • 01:28:50

نشست شاهنامه خوانی۱۵۰- بازگشتن خاقان چین و لشکر کشیدن نوشین روان به سوی تیسفون.

Shahpod. شاه پاد
0
توضیحات
چو کسری بیامد برتخت خویشگرازان و انباز با بخت خویشجهان چون بهشتی شد آراستهز داد و ز خوبی پر از خواستهنشستند شاهان ز آویختنبه هر جای بیداد و خون ریختنجهان پرشد از فره ایزدیببستند گفتی دو دست از بدیندانست کس غارت و تاختندگر دست سوی بدی آختنجهانی به فرمان شاه آمدندز کژی و تاری به راه آمدندکسی کو بره بر درم ریختیازان خواسته دزد بگریختیز دیبا و دینار بر خشک و آببرخشنده روز و به هنگام خواببپیوست نامه به هر کشوریبه هرنامداری و هر مهتریز بازارگانان ترک و ز چینز سقلاب وهرکشوری همچنینز بس نافهٔ مشک و چینی پرنداز آرایش روم وز بوی هندشد ایران به کردار خرم بهشتهمه خاک عنبر شد و زر خشتجهانی به ایران نهادند رویبر آسوده از رنج وز گفت وگویگلابست گویی هوا را سرشکبر آسوده از رنج مرد و پزشکببارید برگل به هنگام نمنبد کشتورزی ز باران دژمجهان گشت پرسبزه وچارپایدر و دشت گل بود و بام سرایهمه رودها همچو دریا شدهبه پالیز گلبن ثریا شدهبه ایران زبانها بیاموختندروانها بدانش برافروختندز بازارگانان هر مرز و بومز ترک و ز چین و ز سقلاب و رومستایش گرفتند بر رهنمایفزایش گرفت از گیا چارپایهرآنکس که از دانش آگاه بودز گویندگان بر در شاه بودرد وموبد و بخردان ارجمندبداندیش ترسان ز بیم گزندچوخورشید گیتی بیاراستیخروشی ز درگاه برخاستیکه ای زیردستان شاه جهانمدارید یک تن بد اندر نهانهرآنکس که از کار دیده‌ست رنجنیابد به اندازهٔ رنج گنجبگویند یکسر به سالار بارکز آنکس کند مزد او خواستاروگر فام خواهی بیاید ز راهدرم خواهد از مرد بی‌دستگاهنباید که یابد تهیدست رنجکه گنجور فامش بتوزد ز گنجکسی کو کند در زن کس نگاهچوخصمش بیاید به درگاه شاهنبیند مگر چاه ودار بلندکه با دار تیرست و با چاه بندوگر اسب یابند جایی یلهکه دهقان بدر بر کند زان گلهبریزند خونش بران کشتمندبرد گوشت آنکس که یابد گزندپیاده بماند سوارش ز اسببه پوزش رود نزد آذرگشسبعرض بسترد نام دیوان اویبه پای اندر آرند ایوان اویگناهی نباشد کم و بیش ازینز پستر بود آنک بد پیش ازیننباشد بران شاه همداستانبدر بر نخواهد جز از راستانهرآنکس که نپسندد این راه مامبادا که باشد به درگاه ما

با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads