• 3 سال پیش

  • 2

  • 01:02:34

شور شیرین۱۲

گنجینه نظامی
0
توضیحات
 چو خسرو دید ماه خرگهی راچمن کرد از دل آن سرو سهی رابهشتی دید در قصری نشستهبهشتی‌وار در بر خلق بستهز عشق او که یاری بود چالاکز کرسی خواست افتادن سوی خاکبه عیاری ز جای خویش برجستبرابر دست خود بوسید و بنشستزبان بگشاد با عذری دل‌آویزز پرسش کرد بر شیرین شکرریزکه دایم تازه باش ای سرو آزادسرت سبز و رخت سرخ و دلت شادجهان روشن به روی صبح‌خندتفلک در سایه سرو بلندتدلم را تازه کرد این خرمی‌هاخجل کردی مرا از مردمی‌هاز گنج و گوهر و منسوج و دیبارهم کردی چو مهد خویش زیباز نعلک‌های گوش گوهرآویزفکندی لعل‌ها در نعل شبدیزز بس گوهر که در نعلم کشیدیبه رخ بر رشته لعلم کشیدیهمین باشد نثارافشان کویتبه رویت شادم ای شادی به رویتبه من درساختی چون شهد با شیرز خدمت‌ها نکردی هیچ تقصیرولی در بستنت بر من چرا بودخطا دیدم نگارا یا خطا بودزمین‌وارم رها کردی به پستیتو رفتی چون فلک بالا نشستینگویم بر توام بالایی‌ای هستکه در جنس سخن رعنایی‌ای هستنه مهمان توام؟ بر روی مهمانچرا در بایدت بستن بدینساننشاید بست در بر میهمانیکه جز تو نیستش جان و جهانیکریمانی که با مهمان نشینندبه مهمان بهترک زین باز بینندمگر ماهی تو یا حور ای پریوشکه نزدیکت نباشد آمدن خوش

با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads