توضیحات
خودش میگوید:
قرار نبود شاعری کنم،
داشتم در هنرهای رزمی فعالیت میکردم،مسابقه میدادم،
اما به یکبار در گوشهای از خودم نشستم،خوابم برد و وقتی بیدار شدم،
تمامِ کلمات من را احاطه کرده بودند،
هزار خيابان حفظم،سه قاره نوشيدم و چندين دريا را من گريه كردهام!
شعر تعبيرِ خوابم شد و نوشتم، نوشتم، مینویسم و باز خواهمنوشت!
از کتابها :
نهنگها بیگذرنامه عبور میکنند
مهمانهای نامرئی
تلسکوپی که تو را رصد میکرد شکست
از صدایم عکس انداختهام
ترجمهها:
در صدای تو میدانی چیست/عاشقانههای جمال ثریا
بیا به آسمان نگاه کنیم/ عاشقانههای تورگوت اویار( در شرف انتشار)