توبهٔ سمیه - دستهای آغشته به خون معشوق

این پرونده جنایی واقعی، از یک قتل ناخواسته در تهران؛ داستان دختری به نام سمیه است که برای فرار از زندگی دشوار به تهران مهاجرت می‌کند. 

او که در بوتیک لباس‌فروشی مشغول به کار بود، با پسر جوان موتور‌سازی به نام عباس آشنا می‌شود. عشقی که به سرعت شکل می‌گیرید و مسیر زندگی سمیه را برای همیشه تغییر می‌دهد اما وقتی عباس از ازدواج منصرف می‌شود، سمیه که رابطه‌ش با او را برای خانواده افشا کرده بود در اوج ناامیدی و خشم، در یک لحظه کنترلش را از دست می‌دهد و مرتکب جنایت می‌شود.

این داستان، روایت‌گر حوادث خونین، عشق نافرجام و عاقبت تلخ قتل است. سمیه در زندان با حکم قصاص [اعدام] روبه‌رو می‌شود. خانوادهٔ سمیه برای جلب رضایت اولیإ دم تلاش می‌کنند. با وجود کمک‌های خواهرش و یک خبرنگار، سرنوشت او در یک قدمی مرگ قرار می‌گیرد. 

آیا سمیه از این کابوس خلاص می‌شود؛ یا قربانی اشتباهی خواهد شد که در لحظه‌ای از خشم مرتکب شده؟

آیا در این داستان واقعی، خبرنگاران و روزنامه‌ها، رسالت بزرگتری از مسئولیت‌های حرفه‌ای خود را دنبال می‌کنند؟

آیا گزارش پروندهٔ سمیه در روزنامه اعتماد و تاثیرگذاری روی مخاطبانش، توانست زمینه‌های نجات جان یک انسان را فراهم کند؟ 

آیا کارنامه مردان سیاست، در چالش‌های اجتماعی، قابل ردیابی‌ست؟ نقش محمدعلی نجفی، شهردار سابق تهران [که سال‌ها پس از این داستان، درگیر قتل همسرش شد] در سرنوشت سمیه چه بود؟ 

در این داستان واقعی جنایی، به جزئیات این پرونده قتل می‌پردازیم.

از سری پادکست‌های عشق و جنون

به روایت: مرجان لقایی

هشدار: این پادکست شامل محتوای حساس و خشونت‌آمیز است. اگر کمتر از ۱۶ سال دارید، شنیدن این داستان برای شما مناسب نیست. در صورتی که بیشتر از ۱۶ سال دارید و با مشکلات روانی، افکار آسیب‌زا یا بحران‌های عاطفی دست و پنجه نرم می‌کنید، توصیه می‌شود پیش از گوش دادن به این قبیل پادکست‌ها از یک متخصص سلامت روان کمک بگیرید.