- 4 ماه پیش
- 3
- 06:17
مادرت از یزد
رادیو بانور
0
توضیحات
فصل اول
🔸 قسمت چهلم: مادرت از یزد
🔻 بر اساس روایتی از خانم مجیبیان
🔰روایت جنگ، تنها روایت میدان مین و خمپاره 60 نیست. جنگ بیش از آنکه از رفتن مردان خالص به خاکریز روایت کند، ماجرای ماندن زنان پشت سنگر ایستادگی است.
🎙️رادیو_بانور | رسانه تخصصی بانوان گره گشای محله
Avatar
کاربر شنوتواولین نفر کامنت بزار
- 3
- 4 ماه پیش
فصل اول 🔸 قسمت سیونهم: یک کیلومتر در دل تاریخ 🔻 به روایت خانم سارا آقاپور - اردبیل 🔰«مشکل این چیزا نیست؛ این بندگان خدا اصلا راه ندارن که شما براشون ارزاق بفرستین.»از تعجب انگشت به دهان مانده بودم...
فصل اول
🔸 قسمت سیونهم:
06:56
- 3
- 4 ماه پیش
06:56
- 2
- 4 ماه پیش
فصل اول 🔸 قسمت سیوهشتم: کاردستی نازنین زهرا 🔻 به روایت خانم معصومه چراغچی 🔰این را گفتم و مدام فکر میکردم، این که میشود مسابقه و مسابقه که بدون جایزه نمیشود و ما هم دستمان تنگ است... 🎙️ر...
فصل اول
🔸 قسمت سیوهشتم: کار...
04:25
- 2
- 4 ماه پیش
04:25
- 1
- 4 ماه پیش
فصل اول 🔸 قسمت سیوهفتم: شهیدان حقیقی 🔻 به روایت خانم الهایی - خوزستان 🔰از درد و دلشکستگی اشک در چشمانم حلقه زد. نجوا کردم: «اگه دستمو نمیگیرید حداقل شوق خدمت به خودتونو از دلم بیرون کنید.»...
فصل اول
🔸 قسمت سیوهفتم: شهی...
06:30
- 1
- 4 ماه پیش
06:30
- 5
- 4 ماه پیش
فصل اول 🔸 قسمت سیوششم: مهمان نیمه شب 🔻 به روایت خانم آرزو حسینی - خراسان جنوبی 🔰چراغها را کم کردم. حامد را روی پایم گذاشتم و شروع کردم به لالایی خواندن. چشمهایش داشت سنگین میشد که یک مرتبه صدای...
فصل اول
🔸 قسمت سیوششم: مهما...
06:47
- 5
- 4 ماه پیش
06:47
- 3
- 4 ماه پیش
فصل اول 🔸 قسمت سیوپنجم: سکوت ممنوع🔻 به روایت خانم زهرا حاتمی🔰فرزانه به الله الصمد نرسیده بود که یک مرتبه ابوالفضل شروع کرد به خواندن سوره توحید با صدای بلند. فرزانه با دهان باز دور و برش را ...
فصل اول
🔸 قسمت سیوپنجم: س...
05:03
- 3
- 4 ماه پیش
05:03
- 1
- 4 ماه پیش
فصل اول 🔸 قسمت سیوچهارم: دست زخمی ریحانه 🔻 به روایت خانم طیبه زارع 🔰گوش کن ریحانه! شاید تو اصلا اعتقادات من رو قبول نداشته باشی اما تو این لحظه و برای تحمل این درد تنها چیزی که به دادت می ر...
فصل اول
🔸 قسمت سیوچهارم:...
05:18
- 1
- 4 ماه پیش
05:18
- 0
- 4 ماه پیش
فصل اول 🔸 قسمت سیوسوم: چرخ زندگی 🔻 به روایت خانم سعیده نعیمی 📍علی کنار مهندس صالحی ایستاده بود. بهشان اضافه شدم و وارد سالن شدیم. یک مرتبه علی توی هم رفت. انگار پیش من خجالت کشیده باشد. سالن پر از...
فصل اول
🔸 قسمت سیوسوم: چرخ ...
05:00
- 0
- 4 ماه پیش
05:00
- 1
- 4 ماه پیش
فصل اول 🔸 قسمت سیودوم: 200 خواهر و برادر محمدمهدی 🔻 به روایت خانم رمضانی - جاجرم 📍مکثی کردم و گفتم: «ببینم. نکنه واقعا عاشق شدی؟» گونههایش سرخ شد. «بععععله. دختر ما عاشق شده رفته پی کارش. من اگه...
فصل اول
🔸 قسمت سیودوم: 200...
05:15
- 1
- 4 ماه پیش
05:15
- 1
- 4 ماه پیش
فصل اول 🔸 قسمت سیویکم: سفارش داماد در صحن گوهرشاد 🔻 به روایت زینب تقوی - تهران 📍توی خانه نشسته بودم که یک مرتبه آقای خامنهای وارد شدند. یک پارچه سبز تبرکی دادند و بعد هم به من تبریک گفتند. محو ...
فصل اول
🔸 قسمت سیویکم: سفارش د...
07:09
- 1
- 4 ماه پیش
07:09
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است