داستان صوتی
نویسنده: یو هوا مترجم: امید یکتاخواه با صدای امید یکتاخواه
این داستان یه نمونهی کلاسیک از فلشفیکشن سوررئال و ابسورد (پوچگرایانه) است؛ با ردپاهای پررنگی از کافکا و کمی هم از شوخطبعی عجیب و نگاه انتقادی «یو هوا» به جامعه و هویت. داستان از یه صحنهی خیلی ساده و روزمره شروع میشه — صبح خوابآلود، نور آفتاب روی صندلی، چرک توی چشم — و خیلی سریع میلغزه به یه موقعیت کابوسوار و عجیب، جایی که شخصیت اصلی بدون میلش درگیر مرگ و مراسم خاکسپاری یه غریبه میشه.
اولین نفر کامنت بزار
در داستان کوتاه «سال نو مبارک» نوشتهی هیرومی ک...
توی این اپیسود من و فاطمه باهاتون دربارهی رمان...
در این اپیسود من و فاطمه دربارهی کتاب «آیشمن د...
توی این اپیسود من و فاطمه دربارهی کتاب «روزگار...
تو این اپیسود من و فاطمه با شما دربارهی رمان ز...
تو این اپیسود فاطمه و من دربارهی این صحبت میک...
تو این اپیسود من و فاطمه در بارهی کتاب «کلارا ...
سلام، تو این اپیسود من و فاطمه میخوایم پادکست...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است