تو این اپیزود از «دستِ خالی، دلِ پُر»، یکی از تلخترین تجربههای زندگیمو روایت میکنم.
وقتی با کلی پسانداز، وام، قرض، بالاخره یه مغازه باز کردم…
اما فقط چند ماه بعد، دزد اومد و همه چی رو با خودش برد.
از اون روزا میگم که چکهام داشت میرسید، پولی تو حساب نبود، و تنها چیزی که داشتم یه امید کوچیک بود به فردا.
اگه دنبال پادکستی هستی که از دل زندگی واقعی حرف بزنه — بدون شعار، بدون فرمول موفقیت — این اپیزود برات نوشته شده.
digpayeh gas hob gas hob
5 ماه پیشخوب بود داستان کوتاه و غم انگیز بود مثل زندگی خیلی از ما
توی این قسمت، یه روز عادی از زندگی منو میشنوی....
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است