توضیحات
این روزها نزدیک چهل سال بعد از انقلاب ایران، شاید جای خالی آدمهایی شبیه آیتالله سید محمود طالقانی بیشتر از همه حس می شود؛ کسی که تلاش کند تا جایی که امکان دارد همه باورهای سیاسی را زیر چتری به نام جمهوری اسلامی جمع کند .
جای خالی کسی که مثل آیت الله طالقانی برای دلسوزی و آگاهی مردمش هزینه بدهد؛ تا خیلیها تلاش کنند با طرح شبهه او را جدا از کاروان انقلاب تصور کنند. کسی مثل او که حتی با وجود کهولت سن، ضعف جسمانی و سالها تحمل زندان و تبعید باز خسته و زمینگیر نشد و آنقدر ماند تا با حرف هایش دری به سمت شناخت انقلاب واقعی باز کند.
آیت الله طالقانی شهریور سال ۵۸ از دنیا رفت و امام خمینی برای او نوشت:« آقای طالقانی یک عمر در جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. او یک شخصیتی بود که از حبسی به حبس و از رنجی به رنج دیگر در رفت و آمد بود؛ و هیچ گاه در جهاد بزرگ خود سستی و سردی نداشت. من انتظار نداشتم که بمانم و دوستان عزیز و پر ارج خودم را یکی پس از دیگری از دست بدهم. او برای اسلام به منزله حضرت ابوذر بود؛ زبان گویای او چون شمشیر مالک اشتر بود؛ بُرنده بود و کوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او با برکت...»
مردم اسم او را گذاشته بودند «پدر طالقانی». کسی که در نبود امام و حتی در زمان حضور او، پدرانه بخشی از بار دلنگرانی ها و دغدغه های انقلاب جوان را به دوش میکشید و گوش شنوای مردم بود. در این پادکست انقلاب به زبان ساده، خیلی کوتاه، بخشی از این روایت پدرانه را مرور کردهایم.