• 5 ماه پیش

  • 16

  • 20:46

شب دو: حکایت بازرگان و عفریب

هزارویک‌شب
0
توضیحات

پیر به امیر عفریتان گفت: مرا طرفه حکایتی است. اجازت ده تا حدیث کنم. اگر ترا پسند افتد از سه‌یک خون او درگذر...



ادامۀ حکایت بازرگان و عفریت را بشنوید و ببینید چگونه داستان پیرمردها با حیوان‌های مسخ‌شده‌شان جان بازرگان را نجات می‌دهد.



بعضی واژه‌های دشوار شب دوم:

تمتع برداشتن: هم‌بستری کردبن

خداوند غزال: صاحب غزال

بذل کردن: بخشیدن، هدیه دادن

کابین کردن: به ازدواج درآوردن

تاس/طاس: کاسۀ بزرگ

سه‌یک: یک‌سوم



با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads