از متن : " فرشته ای همیشه همراه من بود. فرشته در قلبم جای داشت. و شاید بخش بکر و برفی❄️ قلبم بود. او مانند منشی مخصوصی پشت میزی از چوب کمرنگ می نشست و به جای من مکانبات آزاردهنده را می نوشت . فرشته به شیوه خاص خودش با فروتنی از من حمایت می کرد مرا از انجام کاری باز می داشت یا سکوت را توصیه می کرد. سکوت ک ثبات خوشایند سال های کودکی ام ، کسالت و اندوهم از سفر و شادیم از دیدن چشم انداز باغی که در برابر اتاق ایام کودکی ام بود، همه را مدیون فرشته بودم. ...."
ترانه پایانی: " هنوزم" تورج شعبانخانی
اولین نفر کامنت بزار
از متن : " احساس می کردم که بین استخوان ها و مغ...
از متن:" فکر میکردم لوئیز امور را غافلگیر کرده ...
بخشی از متن: " لوئیز امور به شیوه ای از زیستن ع...
بخشی از متن: " بین لوئیز امور و نوری که اندامش ...
بخشی از متن: " چهره او خورشیدی بود که روح من هر...
" در نامه ام چند کلمه ای نوشته بودم که درباره ع...
" من عاشقانه به زن مورد علاقه ام می نگریستم و ت...
هر عشق و محبتی ما را به دوران کودکی مان باز می ...
تصویر : گلهای ستاره ای درخت زیزفون
<...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است