مهربانی های «مهر». اپیزود دوم از داستان ایزد مهر

سلام و عرض و احترام

این اپیزود می تونست چند روز پیش منتشر بشه. اما حادثۀ دردناک تصادف اتوبوس دخترای دانش آموز تا کرمان و فوت تراژیک دختر یکی از همکاران باعث شد چند روزی رو دوباره درگیر مشکلات قبلی بشم. نمیدونم چه دردی میتونه از این بدتر باشه که کسی با دستاهای خودش دختری که تا دیروز اگر لباسش خاکی میشد؛ کلی ناراحت بود رو بذار تو یک گوادال، روش خاک بریزه و برگرده خونه.

نمیخوام بیشتر در مورد این درد بزرگ حرف بزنم. برای همۀ خانواده های داغدار آرزوی آرامش دارم و این اپیزود رو به چهار نوگل نشکفتۀ شهر کرمان به اضافۀ همسر و پسر کوچک آقای «شورآبادی» سرایدار دبیرستان فرزانگان ناحیۀ دو کرمان تقدیم میکنم. از شما دوستان عزیزی که با پرداخت پول به حساب حامی باش من این مدت من رو شرمنده کردید هم بسیار سپاسگزارم. بعضی از دوستان آدرس صفحۀ تلگرام منو خواسته بودن که همین زیر براتون میذارم.

پیروز و پایدار باشید و خودتون و همۀ عزیزان تون از هر نوع بدی، به دور...

@Amiriyo13

از صبح که اپیزود جدید رو منتشر کردم جندتا از دوستان کامنت دادن که صقحه حامی باش من رو پیدا نکردن

یک بار دیگه براتون می فرستمش https://hamibash.com/bazandeshomareyek

قربون شما