• 2 ماه پیش

  • 29

  • 01:09:15
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود ۲۲۳

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود ۲۲۳

رواق / Ravaq
0
توضیحات

«««««🍷می‌بهـا»»»»»

غزل نمره ۲۲۳

فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن


هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود

هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود


از دماغ من سرگشته خيال (رخ دوست) دهنت

به جفای فلک و غصه دوران نرود


در ازل بست دلم با سر زلفت پيوند

تا ابد سر نکشد و از سر پيمان نرود


هر چه جز بار غمت بر دل مسکين من است

برود از دل من و از دل من آن نرود


آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت

که اگر سر برود از دل و از جان نرود


گر رود از پی خوبان دل من معذور است

درد دارد چه کند کز پی درمان نرود


هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان

دل به خوبان ندهد و از پی ايشان نرود


شعر به گمان نزدیک به یقین متعلق است به ناصر بخارایی شاعر و عارف هم‌دوره‌ی حافظ که در شیراز و بغداد و تبریز زیسته و بیست سال پیش از جناب حافظ درگذشته



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads