اینگار با هر قدمی که از کوه بالا رفته بود، قیمت دلار، چند تومانی بالا رفته بود. حالا حتی نمیتوانست جنسی بخرد، یک رفتنِ تمام قد، به عبث آلوده، تو گویی، داشت کتاب افسانهی سیزیف آلبر کامو را پخش زنده میرفت. ایضا بیگانهی کامو، آن جا که به جرم نَگریستن در مراسم تدفین مادرش، بیرحمترین انسانها، خطاب میشد. او پیش از جدایی از جان شیرین، یک قطره اشک هم نریخته بود، اینگار راست گفته بودند که کردها جداییطلبند.
اولین نفر کامنت بزار
محتوایی پیدا نشد
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است