رمان دوردست-میثم نبی-نشر افراز
حتی اگر تمامی پیادهروهای شهر را هم در هوای برفی قدم میزد، باز کافیاش نبود. زمان می خواست؛ زمانی بسیار طولانی. طولانیتر از هفتههایی که از این اتفاق گذشته بود. زمان بیشتر میخواست و خیابانهای بیشتری برای قدمزدن و فکرکردن به او که بعد این همه سال دوباره برگشته بود تا خط و ربط این قصه ناتمام را تمام کند
اولین نفر کامنت بزار
رمان دوردست-میثم نبی-نشر افراز
(رمان شایس...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است