• 4 روز پیش

  • 17

  • 19:08

سی و هفتم | چهار بی پدر و مادر - نسخه کلاسیک

رادیو تاسیان
0
توضیحات

از بین اون سی و دو نفر نوجوون نکبتی، ما 4 تا یجور دیگه باهم اخت شدیم. رفاقت ما خیلی ساده، شیک و به غایت کلیشه شکل گرفت، مثل همه‌ی رفاقت های دیگه تو دورة دبیرستان. روز اول مدرسه هر کسی شانسی می رفت سر یه نیمکتی می‌نشست و دست بر قضا ما چهارتا هم شانسی شانسی عقب جلوی هم درومدیم. من بودم و هاشم کوچولو و عباس ژاپنی و جاسم بِلَک. بچه ها به من میگفتن ممد غول بچه. نمی دونم توی پیش تولید موقع حمل توسط لک لک ها زمین خورده بودم یا ژنتیکم از پایه مشکل داشت، ولی هرچی بود قد و هیکلم نامتعارف تر از بقیه میزد. دو متر قد، بدنی پهن با صورتی کشیده و جوش های سر سیاهی که صرفا می تونست شوخی بد موقع خالق باشه در زمان خلقت. من به تنهایی برای مردم سرزمینم یک ژانر وحشت محسوب می شدم. 

...


  • نویسنده: امیرعلی مهاجری
  • گوینده: پارسا فلسفی

با صدای
امیرعلی مهاجری
پارسا فلسفی

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads