توضیحات
لیسا بعد از مرگ استیو جابز، بارها با جوانانی روبهرو میشد که پدرش را مثل یک ابرانسان میپرستیدند و او را «پدر» خودشان میدانستند. برای او، این حرفها تناقضی غمانگیز با تجربه خودش داشت. استیو جابز، مادر او را رها کرده بود و تا سه سالگی انکار میکرد که پدر اوست. بعدها در همان شهری که استیو با ثروت بیکران خود میزیست، او و مادرش با فقر و افسردگی دستوپنجه نرم میکردند. کتاب خاطرات لیسا چهره دیگری از استیو جابز را برملا کرده است.