توضیحات
در سنت دانشگاهیِ عصر ما، آنچه میخواهد فلسفه را از هر دانش دیگری جدا کند استدلال عقلانی است. اما وقتی به آثار بزرگترین فیلسوفان جهان سرک میکشیم، چیز دیگری فاش میشود: فلسفه از اساس به شعر و داستان آمیخته شده، تاحدی که گاه نمیتوان فرق فیلسوف و شاعر را فهمید: «تمثیل غار» افلاطون قصهای خیالی است، و داستان «ابراهیم نبی» جان کلامِ فلسفه کیرکگور محسوب میشود. از سوی دیگر، واقعاً چه کسی میگوید اشعار شاعرانی همچون دانته و گوته ربطی به فلسفه ندارند؟