من در جستجوی یار و تکیه گاهی بودم و این تکیه گاه را در وجود پسر بچه ای که یک گوشه نشسته بود و از بازی های وحشیانه لذت نمی برد ، پیدایش کردم و متقاعدش کردم که با هم فرار کنیم . ....
یک سال بعد با دخترک شش ساله همسایه فرار کردم ....
فرارها ادامه پیدانکرد، اما نفرت من از دنیا و بزرگسالان _..._ ادامه پیدا کرد . من لجوجانه از زندگی کردن در سرزمین سرد و یخ زده آدمهای طبیعی سر باز میزدم ....
از متن کتاب
اولین نفر کامنت بزار
موزیک متن : Quiet Euphoria (سرخوشی ساکت) از
موزیک متن :
(صبح م...
موزیک متن : Quiet Euphoria (سرخوشی ساکت)
...
... دوستت داشته ام. دوستت دارم . دوستت خواهم دا...
بوبن در اين ...
از شنیدنش لذت ببرید.
موزیک متن:🤍 Just f...
لیدی
... حقیقت دیوانه است...
.... ...
" نیازی که به همه ما عطا شده ، روشنایی است. "
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است