• 4 ماه پیش

  • 201

  • 00:00
توضیحات

از قدم زدن روی گدار نخلستان که خسته شد، آمد کنار شط. نشست روی دیواره‌ی گِلی و داس کهنه را کنار دستش گذاشت. دیواره هفتاد سانتی بلندی و چهل سانتی پهنا داشت و زمین نخلستان را از شط جدا می‌کرد. به شط نگاه کرد که گل‌آلود و آرام به راه خود می‌رفت و نخلستانِ آن سوی شط که انگار زیادی سر سبز و شاداب بود. صدای خش‌خشی شنید.از توی دیواره بود. لابد همان موش خرما بود که پیش‌تر بارها دیده بودش. به رنگ لیف نخل بود؛ چیزی بین قرمز و حنایی. و دم بلند و پشمالویی داشت. حتما در حال جویدنِ چیزی بود. شاید خرمای خشکیده‌ای. صدای سوت خمپاره در هوا پیچید.

به قلم و صدای: میترا بخشی‌زاده

راوی: پوریا منصوری‌نیا

خوانش داستان: مهدی زبید


با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads