• 4 ماه پیش

  • 38

  • 13:54

بیست و پنجم|پاییز و خانه ای با شیروانی نارنجی-قسمت دوم

رادیو تاسیان
0
توضیحات
  • نویسنده: امیرعلی مهاجری
  • گوینده: رضا جعفرپور



دوباره نگاهم به امتداد جاده‌ای گره خورد که حالا با دانه‌های درشت باران، رنگِ آسفالتش اغراق‌آمیزتر شده بود. خودم را با حالتی کاملاً آزاد روی صندلی رها کردم و درحالی‌که از پنجرة ماشین نیم‌نگاهی به بیرون نگاه می‌کردم، نفس عمیقی کشیدم. ماشین با سرعت بالایی حرکت می‌کرد. در امتداد جاده به خانه‌هایی نگاه کردم که در میان شالی‌های برنج ریشه دوانده بودند. باز هم همان سؤالات تکراری در ذهنم نقش می‌بستند: چه کسانی در آنجا زندگی می‌کنند؟ از پشت پنجرة آن خانه‌ها هم چشمانی من و این ماشین رهگذر در جاده را دنبال می‌کنند؟ آن پیرمرد که بود؟ آن پیرمردی که روی ایوان نشسته و بی‌توجه به باران تندی که روی شیروانی‌اش می‌بارید به چیزی در دوردست‌ها خیره شده بود. پشت این آرامش روی صورت، آن انگشتان استخوانی پر چروکش که دانه‌های تسبیح را بارها می‌شمردند و آن نگاه رمزآلود چه رازی را پنهان می‌کرد؟ از کِی اینجا زندگی می‌کرد؟ اصلاً این پیرمرد چه حسی دارد از اینکه در این غروب غم‌انگیز روی آن ایوان خالی با استکانی چای به جاده و ماشین‌های تندرویی که بی‌تفاوت از او می‌گذرند و باران را پس می‌زنند، نگاه می‌کند؟ 


shenoto-ads
shenoto-ads