• 3 ماه پیش

  • 12

  • 03:33

جنگ رخش با شیر

شاهنامه با طعم هنر
0
توضیحات

رستم از پیش زال حرکت کرد تا کیکاووس را از چنگ دیو سپید برهاند و شبانه روز در حرکت بود طوری که راه دو روز را در یک روز طی کرد پس به فکرش افتاد غذایی تهیه کند پس به دشتی پراز گورخر رسید و رخش را حرکت داد و با کمند گورخری شکار کرد و بریانش نمود و خورد . خود به خواب رفت . در آن دشت شیری لانه داشت چون به سوی آشیانه اش آمد در آنجا کسی را دید خوابیده است و اسبی در اطرافش می چرد با خود گفت : اول باید اسب را از بین ببرم تا به سوار دست یابم . پس به سوی رخش تازید اما رخش با دو دست بر سرش کوبید ودندانهایش را به پشتش فرو برد و او را کشت وقتی رستم بیدار شد و جسد شیر را دید به رخش گفت : چه کسی به تو گفت با شیر بجنگی ؟ اگر تو کشته می شدی من با این ببر بیان و این مغفر چگونه به مازندران می رفتم؟ چرا نزد من نیامدی و بیدارم نکردی؟ اگر مرا بیدار میکردی بهتر بود . این را گفت و خوابید پس وقتی خورشید سر زد رستم تن رخش را شست و زین به روی آن نهاد و به سوی خان دوم رفت.


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads