• 1 سال پیش

  • 6

  • 04:49

هشتاد و دو – سگِ کوی: عراقی‌

شعر کست | SherCast
0
توضیحات

عراقی‌

‌ز دل، جانا، غم عشقت رها کردن توان؟ نتوان

‌ز جان، ای دوست، مهر تو جدا کردن توان؟ نتوان

‌اگر صد بار هر روزی برانی از بر خویشم

‌شد آمد از سر کویت رها کردن توان؟ نتوان

‌مرا دردی است دور از تو، که نزد توست درمانش

‌بگویی تو چنین دردی دوا کردن توان؟ نتوان

‌دریغا! رفت عمر من، ندیدم یک نفس رویت

‌کنون عمری که فایت شد قضا کردن توان؟ نتوان

‌رسید از غم به لب جانم، رخت بنما و جان بستان

‌که پیش آن رخت جان را فدا کردن توان؟ نتوان

‌چه گویم با تو حال خود؟ که لطفت با تو خود گوید

‌که: با کمتر سگ کویت جفا کردن توان؟ نتوان

‌عراقی گر به درگاهت طفیل عاشقان آید

‌در خود را به روی او فرا کردن توان؟ نتوان

‌‌لینک های پادکست

پادکست بوطیقا - قسمت نوزدهم

‌شبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا

‌حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا

‌تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com



Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.


با صدای
دسته بندی‌ها

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads