عراقی
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که بیایم، چو به جان آیی تو
من به جان آمدم، اینک تو چرا مینایی
بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال
عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی
همه عالم به تو میبینم و این نیست عجب
به که بینم؟ که تویی چشم مرا بینایی
پیش ازین گر دگری در دل من میگنجید
جز تو را نیست کنون در دل من گنجایی
جز تو اندر نظرم, هیچ کسی میناید
وین عجب تر که تو خود روی به کس ننمایی
گفتی از لب بدهم کام عراقی روزی
وقت آن است که آن وعده وفا فرمایی
لینک های پادکست
شبکه های اجتماعی : یوتوب بوطیقا| اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا
حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا
تماس : BoutighaPodcast@Gmail.com
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است