با نام پروردگار آغاز می کنیم.
«اسماعیل» سرآغاز دفتر زندگی «رادیو گایاک»🌹🎬
ویرانم
قدم هایم سنگین است مثل یک پتک
و اشکانم لبریزست در نگاهم
پریشانم مثل موهای خوش عطرت که هیچ وقت به مشامم ننشست ..
تو مرا نور کردی
عشق کردی
سماع شدم
و هیبتم شکست
من با آب و دریا و اقیانوس
وقتی خندیدی یکی شدم
نفس میزدم
نفس کم می آوردم
یخ شدم
تو گرمی جانم شدی
من گم شدم
گریه کردم
تو امیدم شدی
چقدر لبریزم از دوریت
چه تب دارم !
چه عمری بی تو سر کرده ام
جانان بیای که جانم شوی؟
توی نیزار ردت را زدم
من که هیچ نبودم
بیای نفیر و فریاد پایانم شوی؟
ای عشق
ای امید دیریافته
من چه گویم؟ چه گویم ؟چه گویم؟
که سر در گم، پی بهانه ای؛ برای پیدا کردنت شدم
آسمان آبی و فیروزه ی شفاف بود..
مثل روزهایی که میشد راحت نفس کشید
تو به اندازه نفس هایم نزدیکی
تو به اندازه دلشوره هایم دور ...
بیا که دیگر دلم تنگ است
جانم ناقابل است ...
بی رحم بعنی اینقدر دلت سنگ است؟
بیا تسخیرمکن در نگاهت
من که میدانم قربانیم
منکه میدانم اسماعیلم
در کشتنم تعلل نکن
این زیباترین صحنه تسلیم من است..
#شاعر_مازیار_سورانی
✍️ سراینده : مازیار سورانی
اولین نفر کامنت بزار
محتوایی پیدا نشد
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است