توضیحات
خستهام از این همه تکرارِ شب
خستهام از این دل رنجور و تب
خسته از خیسی چشمان خویش
خستهام از این دل بیمار و ریش
خستهام از این تَکیده مُردنم
خستهام از گوشهای جان کَندنم
خستهام از این گریز ناگزیر
خستهام از این نگاه سر به زیر
خستهام از آتش هجران و غم
خستهام از این همه سوز نَغَم
خستهام از این سکوت بیامان
خستهام از چشم ابری در نهان
خسته از تکرار این دلمردگی
خسته از بود و نبود زندگی
خستهام من از رفاقت خستهام
غیر عشق تو مگر دل بستهام؟
خستهام حتی زِ عشقت نازنین
خستهام از هجر چشمانت سمین
خستهام از سوت و کور این دلم
خسته پا واماندهای در این گِلم
خسته از روز و شب و صیف و بهار
خسته از این لحظههای بیقرار
خسته از یلدای سرد زندگی
خسته از این عاشقی و بندگی
کو رفیقی تا که هشیارم کُنَد؟
از شب دلمرده بیدارم کند...
با صدای
رضوان فراهانی
سیدمحمد سادات میر