• 1 سال پیش

  • 40

  • 06:14
توضیحات
  • بسم الله الرحمن الرحیم


  • فصل دوم


راوی:

ای تشنگان کوثر ولایت! بیایید ... من سرچشمه را یافته‌ام . وا اسفا! باطن قبله را رها کرده‌اید و بر گِرد دیوارهایی سنگی می‌چرخید ؟ بیایید ... باطن قبله اینجاست. به خدا، اگر نبود که خداوند خود این‌چنین

خواسته، می‌دیدی کعبه را که به طواف امام آمده است و حجر الاسود را می دیدی که با او بیعت می‌کند . مگر نه این‌كه انسان کامل، غایت تكامل عالم است ؟ ... ای امت آخر! بر شما چه رفته است؟ مگر تا کجا می‌توان در مُحاق غفلت و کوری فرو شد که خورشید را نشناخت؟

آیا می توان دست بیعت به یزید داد و آنگاه باز هم به جانب قبله نماز گزارد ؟ یزید که قبله نمی‌شناسد ، یزید که نماز نمی‌گزارد. چه رفته است شما را ای امت آخر؟

فصل انجماد رسیده و قلب‌ها نیز یخ زده بود. حیات قلب در گریه است و آن «قتیل العَرَبات» کشته شد تا ما بگرییم و ... خورشید عشق را به دیار مرده قلب‌هایمان دعوت کنیم و برف‌ها آب شوند و فصل انجماد سپری شود.


  • بر اساس کتاب فتح خون نوشته سید مرتضی آوینی

با صدای
فاضل قجاوند

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads