• 1 سال پیش

  • 2

  • 01:34:12

شست ۱۳۸کارگاه شاهنامه خوانی - پادشاهی بلاش و قباد پیروز

شاه پاد - shahnameh خانه ادب پارسی -کارگاه شاهنامه خوانی شاه پاد
0
توضیحات

چو بر تخت بنشست فرخ قباد

کلاه بزرگی به سر برنهاد

سوی طیسفون شد ز شهر صطخر

که آزادگان را بدو بود فخر

چو بر تخت پیروز بنشست گفت

که از من مدارید چیزی نهفت

شما را سوی من گشادست راه

به روز سپید و شبان سیاه

بزرگ آن کسی کو به گفتار راست

زبان را بیاراست و کژی نخواست

چو بخشایش آرد به خشم اندرون

سر راستان خواندش رهنمون

نهد تخت خشنودی اندر جهان

بیابد به داد آفرین مهان

دل خویش را دور دارد ز کین

مهان و کهانش کنند آفرین

هر آن گه که شد پادشا کژ گوی

ز کژی شود شاه پیکارجوی

سخن را بباید شنید از نخست

چو دانا شود پاسخ آید درست

چو داننده مردم بود آزوِر

همی دانش او نیاید به بر

هر آن گه که دانا بود پرشتاب

چه دانش مر او را چه در سر شراب

چنان هم که باید دل لشکری

همه در نکوهش کند کهتری

توانگر کجا سخت باشد به چیز

فرومایه‌تر شد ز درویش نیز

چو درویش نادان کند مهتری

به دیوانگی ماند این داوری

چو عیب تن خویش داند کسی

ز عیب کسان برنخواند بسی

ستون خرد بردباری بود

چو تندی کند تن به خواری بود

چو خرسند گشتی به داد خدای

توانگر شدی یکدل و پاکرای

گر آزاد داری تنت را ز رنج

تن مرد بی‌رنج بهتر ز گنج

هر آن کس که بخشش کند با کسی

بمیرد تنش نام ماند بسی

همه سر به سر دست نیکی برید

جهان جهان را به بد مسپرید

همه مهتران آفرین خواندند

زبرجد به تاجش برافشاندند

جوان بود سالش سه پنج و یکی

ز شاهی ورا بهره بود اندکی

همی‌راند کار جهان سوفزای

قباد اندر ایران نبد کدخدای

همه کار او پهلوان راندی

کسی را بر شاه ننشاندی

نه موبد بد او را نه فرمان روای

جهان بد به دستوری سوفزای




با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads