آهوی بخت من گزل، سرنوشت دختری است به نام گزل که با سرنوشت غزالی تیزتک میآمیزد. گویی هر دو که از دست صیادان در آسیب و هراسند، چشم انتظار فردایی هستند که روشنی و عشق را به آنها هبه کند. فردایی که سواران پر شیهه و پرخروش، با دشتی از سبزه و آب و آبادانی به خانه باز آیند...
farzane chitsaz
چه خوانش زیبایی. ممنون ازتون
Sogand Janfeshan
🥰 پرررررررفکت
امیر نبی پور
به به عالیه😍
داش آکُل یا داش آکَل لوطیِ شیرازی اواخرِ دورهٔ ...
داستان کوتاهی از مجموعه داستان چمدان نوشته ی بز...
اپیزود۱:
داستان کتاب زنی که مردش را گم کر...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است