توضیحات
توی اپیزود شماره سه شنیدن که ما روز قبل عید از زابل میخواستیم بریم زاهدان تا لحظه سال تحویل رو پای کوه تفتان باشیم، ولی صبح که سوار ماشین شدیم، همون اول راه ماشینمون خراب شد و یاتاقان زد، حالا ادامه داستان رو بشنوین اول با صدای بچهها که پای ماشین بودن و بعد از داخل تعمیرگاه زابل ...
«... به تعمیرکار گفتیم یاتاقان؟؟ برای چی یاتاقان زده؟ جواب داد خوب این ماشین بیچاره یه قطره هم روغن نداره. تا اسم روغن اومد یدفعه هفت نفری منفجر شدیم از خنده. سجاد که انقدر خندید نمیتونست سرپا وایسه نشست کف گاراژ و با خنده میگفت بابا روغن داره، اونایی که میریخت از ماشین بخدا واسکازینه ...»
برای فهمیدن ادامه ماجرا اپیزود «سفر به سیستان و بلوچستان قسمت چهار» رو گوش کنین:
خُب اینم از آخرین قسمت ماجراهای عجیب و غریب سفرمون به سیستان و بلوچستان. امیدوارم با گوش دادن اپیزودهای زاهدان، قصد سفر به این استان رو داشته باشین. اگر هم به زاهدان سفر داشتین میتونین درباره خاطرات و اتفاق هایی که اونجا براتون افتاده برامون بگین تا بقیه با شنیدن و خواندن خاطرات شما بیشتر درباره زاهدان بدونن