نبیل: حوادث غمباری در این دوره اتفاق افتاد. ملاّحسین و جناب قدّوس در قلعه شیخ طبرسی به شهادت رسیدند و نیروهای دولتی که با حیله گری و با مُهر کردن قرآن به اصحاب قلعه امان داده بودند همه اصحاب ...
ماندانا: یعنی کتاب شما در اصل خیلی مفصل تره؟
نبیل: بله. آن کتاب تا پایان حیات حضرت بهاء الله را در برمی گیرد و ترجمه و تلخیص شده است
ماندانا : مگه شما این کتاب رو به چه زبونی نوشته بودید؟
...
نبیل: در آن روز چند هزار نفر از اهالی شهر در مسجد جمع شدند. هر صنفی با اسلحه ای آمده بود: نجّار با تیشه، قصّاب با ساطور، کشاورزبا بیل و کلنگ. هدفشان این بود که شورشی به راه بیندازند و دسته جم...
نبیل: بله، اصحاب فوراً به دستور جناب ملاّحسین به جارو کردن و آب پاشیدن مشغول شدند وبا نهایت دقّت وسائل لازم برای پذیرائی از مهمان بزرگوار خود را فراهم می کردند
ماندانا: وای چه حس و حال خوبی د...
حاجی میرزا آقاسی از شدت خشم آتش گرفت و حضرت بهاءالله را خواست و گفت: " من نمی دانم به پدر شما چه کرده ام که این را در حق من می نویسد. ببینید در مورد من
" .چه نوشته است
...
تأثیر کلمات و رفتار و گفتار حضرت بهاء الله در سرزمین نور به قدری شدید بود که گوئی حتی سنگ و درخت و هرچه که در آن جا بود هم در اثر آن، قدرت و زندگانی تازه پیدا کردند
...بعد از این که حضرت بهاء...