نامه های بعدی اشارات و سرنخ هایی داشت که نشون میداد سیدنی حرف های بیشتری برای گفتن داره. دن هیچ ایده ای نداشت که ممکنه سیدنی چی بهش بگه، اما منتظر می موند و هر بار که نامه جدیدی می رسید نفسش حبس می شد چون وقتی به وضعیت جسد رابین، یا در اصل بقایای رابین فکر می کرد، ساده ترین و خوش بینانه ترین توصیف از اتفاقاتی که افتاده بود هم می تونست به حد مرگ وحشتناک باشه
نویسنده و راوی: مهدی پورباقی
مشاور هنری و دستیار تولید: امیرحسین همت یار
موسیقی این قسمت رو از اینجا گوش کنید
اگر این پادکست رو دوست دارید میتونید از اون حمایت کنید یا اسپانسر یکی از اپیزودها بشید
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
اولین نفر کامنت بزار
حوصله تمیز کردن آپارتمان هم نداشت. سینک پر از ظ...
در این ویژه برنامه، میز...
در مورد راننده فورد هم هیچ نکته خاصی وجود نداشت...
کاری که می خواستن بکنن حتی برای مامورهای اف.بی....
دوست میزوکی تازه خودکشی کرده بود و میزوکی هم بع...
موقعیت زمین های بندرها واقعن خوب بود. فقط صد قد...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است